گفتم كه روي ماهت از ما چرا نهان است؟
گفتا: تو خود حجابي، ورنه رخم عيان است
گفتم كه از كه پرسم جانا نشان كويت؟
گفتا: نشان چه پرسي، آن كوي بي نشان است
راستي! انتظار چيست؟ چرا اينقدر به آن سفارش و پيرامونش گفتوگو شده است؟ تو پيام انتظار را نه تنها از لابلاي امواج بلند كلام مهربان رسولصلي الله عليه وآله و نسيم رساي سخنان بيهمتاي عليعليه السلام - كه پدران امّت لقب گرفتهاند(1) - ميشنوي، بلكه صداي هر يك از معصومينعليهم السلام ضمير هشيار تو را با ضرورت و اهميّت آن آشنا ميكند.
زماني ميتوانيم معناي انتظار و حقيقت آن را درك كنيم كه بدانيم و لمس كنيم امام زمان(عج) را براي چه ميخواهيم قبل از اينكه معرفت به مهدي موعود پيدا كنيم، يك پيش فرض لازم و ضروري است و آن اين است كه او را براي چه ميخواهيم و اصلاً چه ضرورتي به وجود او ميباشد. در واقع تا نسبت به اين مسأله تشنه نشويم، به حقايق آن دسترسي نخواهيم داشت. مادامي كه اين عطش انتظار و اين احساس نياز و به تعبير زيباي معصومين،عليهم السلام اضطرار و افتقار به حجت و امام عصر (عج) شكل نگيرد، به دنبال حضرتش نخواهيم رفت و د رانتظار ظهورش حركتي نخواهيم داشت كه:
آب كم جو، تشنگي آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پَست
از اين رو مناسب است نگاهي دوباره به مقوله انتظار داشته باشيم. ما در اين بازخواني مروري خواهيم داشت بر عناوين زير:
1 - حقيقت انتظار
2 - ضرورت انتظار
3 - ابعاد انتظار
4 - ريشههاي انتظار
5 - آداب انتظار
6 - آثار انتظار
7 - پايان انتظار
1 - حقيقت انتظار
اگر مفاهيم صحيح واقعي واژهها درك شود، اشتباهات و سوء تفاهماتي كه در شناخت مذهب و اهداف آن براي عدهاي پيش آمده يا ميآيد، مرتفع و اهداف واقعي مكتب، روشن ميشود. از جمله مفاهيمي كه برداشتهاي مختلفي از آن شده، انتظار ظهور و فرج مهدي موعود (عج) است. به همين خاطر شايسته است با كمي تأمل و درنگ، در اين زمينه، كنكاشي داشته باشيم. انتظار از نظر ريشهي لغوي،(2) به معناي درنگ در امور، نگهباني، چشم به راه بودن و نوعي اميد داشتن به آينده، تعبير شده است. آن چه با مراجعه به كتب لغوي معلوم ميشود، اين است كه انتظار يك حالت رواني به همراه درنگ و تأمل است. اما از اين معنا ميتوان دو نوع برداشت كرد. يكي اينكه، اين حالت رواني و چشم به راهي، انسان را به عزلت و اعتزال و انزوا بكشاند و منتظر، دست روي دست بگذارد، وضعيت فعلي را تحمل كند و به اميد آيندهي مطلوب، فقط انتظار بكشد.
برداشت ديگر، اين است كه اين چشم به راهي و انتظار باعث حركت، پويايي و اقدام و عامل عمل و آمادگي وسيعتر گردد. اينك سؤال اين است كه كدام يك از اين دو معنا، مراد و مقصود بزرگان و رهبران ديني است؟ با مراجعه به متون روايي، مشاهده ميشود كه معصومينعليهم السلام خيلي روشن و صريح با ارايهي تصويري مناسب از انتظار، روي برداشت اول، خط بطلان كشيده و براي اينكه هرگز آن معنا به ذهن مخاطب خطور نكند، به قسمت مهم و اساسي مفهوم انتظار اشاره كردهاند كه انتظار، عمل است، آن هم افضل و بزرگترين اعمال(3) يا عبادت است، آن هم محبوبترين عبادت و عمل.(4) اساساً اين يك قاعدهي عقلي و منطقي است؛ آن كس كه وضعيت موجود را نميپذيرد و تحمل نميكند، در انتظار گشايش است: ((من انتظر امراً تهيّأ له)).
بنابراين، بعضي كه انتظار را خاموشي و گوشهگيري و اعتزال و مذهب احتراز(5) معرفي كردهاند و بدين وسيله، آن را مورد هجوم قرار دادهاند، به خطا رفتهاند؛ چون حقيقت انتظار را درك نكردهاند و تيري در تاريكي انداختهاند. كما اينكه آنها كه انتظار را مذهب اعتراض(6) معرفي كردهاند، آن هم اعتراضي كه از سقيفه و از زبان عليعليه السلام آغاز شد، به بيراهه رفتهاند. در برابر اين نگاه، دو پرسش مطرح است. اول اينكه، دامنهي اين اعتراض تا كجاست؟ تا رفاه، تا عدالت، تا عرفان، تا آزادي، تا شكوفايي و تكامل و يا.... دوم اينكه، پيآمد اين اعتراض، چيست؟ چه باري بر دوش منتظر ميگذارد و اين نفي با چه اثباتي همراه ميشود؟ در مورد پرسش اول بايد بگوييم كه آرمانهاي ديني از تكامل و شكوفايي استعداد آدمي، بالاتراست؛ چون زماني كه انسان به تكامل هم برسد، باز مسأله اين است كه ميخواهد در چه جهتي مصرف شود؟ رشد يا خُسر؟ اين دو مسألهي اساسي بعد از تكامل و شكوفايي است. پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمودهاند:
الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه.(7)
مردم معدن هستند مثل معدن طلا و نقره.
استفاده از معادن، سه مرحله دارد: اول، كشف؛ دوم، استخراج؛ سوم، شكل دادن. تا اينجا مرحلهي كمال و شكوفايي است، اما اين آهن شكل گرفته كه مثلاً به شكل اتومبيل درميآيد، جهت ميخواهد. پس مرحلهي چهارم، جهت يابي اين معدن، اين انسان است. جهت به سوي كيست؟ به سوي پايينتر از خود و رضايت به زندگي حيواني و همين حيات دنيوي؟(8) اين تنزل است. انسان با كمترين مقايسه درمييابد كه از حيوانات بالاتر است. در نتيجه، هدفي برتر مييابد؛ حركت به سوي بالاتر از خودمان .اين تحرك است، رشد است. بالاتر از من كيست؟ لابد آفرينندهي انسان كه حاكم و خالق هستي است.(9) و امامت، هدايتگر اين حركت و سير صعودي است كه بعد از مقام رسالت، به اين مهم ميپردازد و اكنون عَلَم اين حركت را بايد در دستان پرمهر مهدي موعودعليه السلام جستوجو كرد.
در مورد پرسش دوم هم بايد گفت منتظر مهدي، آماده است و براي سلطان و تسلط مهديعليه السلام زمينهسازي ميكند، چنانچه در حديث آمده است: و يوطئون للمهدي سلطانه.(10)
اهميت اين آمادگي و زمينه سازي را در پيام صادقانهي امام صادقعليه السلام ميتوان جستوجو كرد كه در آن، به حداقل آمادگي، اشاره شده است:
ليُعدّن احدكم لخروج القائم و لو سهماً فان اللَّه اذا علم ذلك من نيته رجوت لان ينسي في عمره حتي يدركه و يكون من اعوانه و انصاره.(11)
بايد هركدام از شما براي خروج قائم، آمادگي پيدا كند، اگر چه با تهيه كردن يك تير باشد؛ چون وقتي خداوند ببيند كسي به نيّت ياري مهديعليه السلام اسلحه تهيه كرده است، اميد است كه عمر او را دراز كند، تا ظهور او را درك كند و از ياوران مهديعليه السلام باشد.
از طرفي مهمترين لقب پيشواي منتظر، ((قائم)) است كه براي احترام هنگام شنيدن آن، قيام لازم است، ليكن حكمت اجتماعي اين احترام نيز ما را به معناي حقيقي انتظار رهنمون ميسازد و در واقع، انسان منتظر با اين حركت خود ميخواهد نشان دهد كه در حال آمادگي براي قيام و مبارزه و جهاد است.(12) بعضي به اشتباه فكر ميكنند كه همهي كارها خود به خود و بدون زمينه سازي و آمادگي درست ميشود. در حاليكه هيچگاه بناي عالم بر اين استوار نبوده كه كارها خود به خود درست شود و بدون هيچ رنجي و جهادي، مشكلات بشريت حل شود. جملات حكيمانهي امام باقرعليه السلام در اين مورد، جالب توجه است:
...قلت لابي جعفرعليه السلام: انهم يقولون: ان المهدي لو قام، لاستقامت له الامور عفواً و لا يهريق محجة دم، فقال: كلا، و الذي نفسي بيده، لو استقامت لاحدٍ عفواً لاستقامت لرسول اللَّهصلي الله عليه وآله حين أدميت رباعيته و شبّح في وجهه كلاّ و الذي نفسيبيده حتي نمسح نحن و انتم العرق و العلق. ثم مسح بجبهته.(13)
... به خدمت امام محمد باقرعليه السلام عرض كردم: مردم ميگويند چون مهدي قيام كند، كارها خود به خود درست ميشود و به اندازهي يك حجامت، خون نميريزد. فرمود:
هرگز چنين نيست. به خداي جان آفرين سوگند! اگر قرار بود كار براي كسي، خود به خود درست شود، براي پيامبرصلي الله عليه وآله درست ميشد، هنگامي كه دندانش شكست و صورتش شكافت. هرگز چنين نيست كه كار خود به خود درست شود. به خداي جان آفرين سوگند! كار درست نخواهد شد تا اينكه ما و شما در عرق و خون غرق شويم)). آنگاه به پيشاني خود دست كشيد.
اينك با توجه به معناي لغوي و روايات پيرامون انتظار و اقوال و انظار در اين زمينه، ميتوان گفت كه انتظار نه احتراز است و گوشه نشيني و نه اعتراض و نفي طاغوتها. در واقع، اينها حالت روحي و رواني محض هستند، بلكه انتظار، عمل و اقدام است. پويايي و حركت است. به همين خاطر در لسان روايات، انتظار بهترين و محبوبترين عمل معرفي شده است.(14) حقيقت انتظار بسيار بالاتر از اين محدودههاست. انتظار جنبهي اثباتي دارد؛ يعني آمادگي و اقدام. منتظر فرزند محبوب و دلدار عزيز، اقدام مينمايد و در خود و در محيط اطراف، نشان و اثر ميگذارد. منتظر مهدي و قائم آل محمدعليه السلام چگونه ميتواند آماده نشود و زمينه سازي نكند. در حاليكه به شمشير زدن در ركاب پيامبرصلي الله عليه وآله بر فرق دشمن(15) تشبيه شده، اساساً انتظار خشك و خالي، به عبارت ديگر اميد ذهني به آنكه در جامعه تحقق يابد و آثارش آشكار شود، هيچگاه بهترين عمل نخواهد بود و اين معاني، حاكي از حضور در صحنه و فعاليتهاي علمي و كار و كوشش و زمينه سازي عيني است نه نيت بدون عمل و اميد ذهني بدون آثار عملي. پس انتظار به معني آينده نگري، دگرگوني است و اين دگرگوني به زمينه سازي، احتياج دارد.
2 - ضرورت انتظار
عقيده به ظهور مصلح و آمادگي براي يك انقلاب جهاني، آنقدر حياتي و لازم بوده است كه پيشوايان ديني انتظار را استراتژي مهم اين برههي تاريخي دانسته و حكم و دستور به آن در دوران غيبت دادهاند.(16) اهميت و ضرورت دورهي انتظار را ميتوان از زواياي مختلف بررسي كرد:
الف - توجه به معنا و حقيقت انتظار، دريچهاي است براي رسيدن به اين مهم. همانطوري كه قبلاً به طور كامل بحث شد، انتظار يك دورهي آمادهسازي و زمينه سازي است و هر انقلاب و حركتي كه اين دوره را پشت سر نگذاشته باشد ابتر و ناقص و بيثمر خواهد بود. ما كساني را ميبينيم كه به پا ايستادهاند و راه افتادهاند، ولي دوره انتظاري نداشتهاند. گويا چيزي نميخواستهاند و تنها بر اساس جوّ محيط و جريان حاكم به رفتن وادار شده بودند. اينها بدون انتظار و بدون آماده باش در گامهاي اول گرفتار شدهاند و به خودخوري و فرار از خويشتن رسيدهاند و آخر سر در زير فشار ابهامها و اشكالها، در مرحله فكر و اعتقاد، در مرحلهي ظرفيت و تحمل، در مرحلهي طرح ريزي و در مرحلهي عمل، از كمبود امكانات گرفته تا نيازهاي اقتصادي و نيازهاي تخصصي و علمي و حتي آمادگي بدني و توانايي جسمي، در زيربار اين فشارها و ابهامها، به انزوا و فرار از كار و جدايي از عمل روي آوردهاند. طبيعي است آنها كه عمل زده بودند، بعدها با نفرت، عرفان زده، فلسفه زده و علم زده و كلاس زده هم بشوند و به دنبال پناهگاهي بگردند. كه باز هم طبيعي است كه به پناهي نرسند و سرگردان بمانند.
اين خاصيت انتظار است كه تو را وادار ميكند تا كمبودها را حدس بزني و براي تأمينش بكوشي و اين خاصيت انتظار است كه تو را به آمادگي و حضوري ميرساند كه ما نعمها را بشناسي و براي رفعشان، برنامه بريزي. آنجا كه آدم ميبيند آدمهايي استخواندار پس از سالها تحصيل چگونه سر در گم هستند و نميدانند چه كنند و خسته و رنجور و آزرده و سر در لاك شدهاند با پرسش رو به رو ميشود علت انزوا و خستگي اينها همان نداشتن دورهي انتظار است. اينها نديده آمدهاند و طبيعي است كه با ديدن مشكلات، متحير و سرگردان شوند يا اينكه تجديد نظر دوباره داشته باشند و از اساس، كارشان را درست كنند و بنيادي پيش بيايند.
ب - از طرفي، ضرورت و اهميت دوره انتظار را ميتوان از لابهلاي صفحات تاريخ نيز به دست آورد.
پس از رحلت رسول اكرمصلي الله عليه وآله و شهادت اميرالمؤمنينعليه السلام و سيدالشهداعليه السلام تابه امروز، ريشه تمام حركتها و نهضتهاي شيعي عليه باطل و استثمارگران، همين فلسفهي اجتماعي انتظار و عقيده به ادامهي مبارزه تا پيروزي حق بوده است. اين امر چنان مورد توجه بزرگان دين قرار گرفته تا آنجا كه يكي از معيارهاي پذيرش اعمال معرفي شده است.(17) از مهمترين رازهاي نهفتهي بقاي تشيع همين روح انتظاري است كه كالبد هر شيعه را آكنده ساخته و پيوسته او را به تلاش و كوشش و جنبش واميدارد و مانع از نوميدي و بي تابي و افسردگي و درماندگي او ميگردد. اين تأثير آنقدر ملموس و كارساز بوده كه اسلام پژوهان غربي(18) نيز از آن گفتوگو كردهاند.
((هانري كربن))؛ اسلام شناس شهير فرانسوي ميگويد:
...مفهوم غيبت، اصل و حقيقت غيبت هرگز در چارچوب درخواستهاي دنياي امروز در معرض تفكر عميق قرار نگرفته است... معناي اين امر به عقيدهي اين جانب، چشمهاي بي نهايت و ابدي از معاني و حقايق است... معنويت اسلام تنها با تشيّع، امكان حيات و دوام و تقويت دارد و اين معنا در برابر هرگونه تحول و تغييري كه جوامع اسلامي دستخوش آن باشند، استقامت خواهد كرد. امام زمان، مفهوم اعلائي است كه مكمل مفهوم غيبت است، ولي كاملاً به شخصيت امام غايب، مرتبط است. اينجانب، مفهوم امام غايب را با روح غربي خودم به گونهاي نو و بكر، احساس و درك ميكنم و چنين به تفكر و دلم الهام ميشود كه رابطهي حقيقي آن را با حيات معنوي بشر، وابسته ميدانم.(19)
((جيمز دار مستر))؛ شرق شناس معروف فرانسوي در اين باره ميگويد:
در حلّه كه نزديك بغداد است همه روزه پس از نماز عصر، صد نفر سوار با شمشير برهنه ميرفتند و از حاكم شهر، اسبي با زين و برگ ميستاندند و... فرياد ميزدند كه: تو را به خدا، اي صاحب الزمان! تو را به خدا بيرون بيا.
وي در جايي ميگويد:
قومي را كه با چنين احساسات پرورش يافته است، ميتوان كشتار كرد، اما مطيع نميتوان ساخت.(20)
ج - در اهميت دوران انتظار همين بس كه دشمنان، آنرا مانع تسلط خود بر مسلمانان برشمردهاند: ((ميشل فوكو، كلر برير، در بحث مبارزه با تفكر مهدي باوري: ابتدا امام حسينعليه السلام و بعد امام زمان (عج) را مطرح ميكنند و دو نكته را عامل پايداري شيعه معرفي ميكنند. نگاه سرخ و نگاه سبز در كنفرانس ((تل آويو)) هم افرادي مثل برنارد لوييس، مايكل ام جي. جنشر، برونبرگ و مارتين كرامر بر اين بحث خيلي تكيه ميكنند. آنها در تحليل انقلاب اسلامي، به ((نگاه سرخ)) شيعيان، يعني عاشورا و ((نگاه سبز)) شان يعني انتظار ميرسند. جملهي مشهوري دارند كه ((اينها به اسم امام حسين قيام ميكنند و به اسم امام زمان (عج)، قيامشان را حفظ ميكنند.))(21) دشمن به اهميت مديريت شيعه آنهم زماني كه رهبر آن غايب و از نظرها پنهان است، پي بردهاند و به همين منظور اقداماتي در اين رابطه انجام دادهاند و سناريوهاي متعددي را جهت تضعيف و نابودي اين انديشهي مقدس طراحي كرده و متناوباً به اجرا گذاردهاند.
از آن جمله، دخالت مستقيم و حمايت از پروسهي ((شخصيت پردازي و مهدي تراشي))، تخريب پايهي فكري ((مهدي باوري)) از طريق ژستهاي علمي و به ظاهر شرقشناسي، پرورش و حمايت از سرسپردههاي داخلي مانند احمد كسروي، شريعت سنگلجي، سلمان رشدي و اخيراً احمد الكاتب، انتشار تبليغات مسموم رسانهاي، امپراتوري اهريمني رسانههاي استكباري و بمباران تبليغاتي توپخانههاي صوتي و تصويري ژورناليستي نظام سلطه، يكي از قويترين ابزارهاي كودتاي فكري و شستوشوي مغزي تودههاست.
در واپسين دهههاي قرن بيستم، هجومي از اين نوع را عليه ايدهي ((ظهور مهدي موعود)) شاهد بوديم. در سال 1982 ميلادي، سريالي با نام ((نوستر آداموس)) به مدت سه ماه متوالي از شبكهي تلويزيوني آمريكا پخش شد. اين فيلم سرگذشت ستاره شناس و پزشك فرانسوي به نام ((ميشل نوستر آداموس)) بود كه نزديك به 500 سال قبل ميزيسته است. اين سريال، پيشگوييهاي وي را دربارهي آيندهي جهان به تصوير كشيده بود كه مهمترين آنها پيشگويي وي دربارهي ظهور نوادهي پيامبر اسلام در مكه مكرمه و متحد ساختن مسلمانان و پيروزي بر اروپاييان و ويران كردن شهرهاي بزرگ سرزمين جديد (آمريكا) بود.(22)
هدف از اين مانور تبليغاتي، به تصوير كشيدن چهرهاي خشن، بي رحم، ويرانگر و گرفتار جنون قدرت از مهدي موعود و تحريك و بسيج عواطف ملل غربي عليه اسلام و منجي موعود آن و در كوتاه مدت، بستر سازي رواني بود.
3 - ابعاد انتظار
آن كس كه در انتظار است، آماده ميشود تا نقطه ضعفهاي خودش را پر كند و مانعها را بشناسد و نقطهي ضعفهايش را بيابد و در نقطه ضعفهاي دشمن خانه بگيرد و از آن سنگر بسازد. حال اين پرسش مطرح است كه آمادگي و زمينه سازي در كجا؟ و به چه صورتي؟براي توضيح اين مطلب بايد گفت آمادگي و تهيّا، قلمرو و ابعادي دارد كه انسان منتظر بايد در همهي آن ابعاد، آماده و سرپا باشد:
الف - آمادگي فكري
ب - آمادگي روحي
ج - طرح و برنامه ريزي
د - آمادگي در عمل
الف - آمادگي فكري
سقفهاي سنگين و رسالتهاي بزرگ، پايههاي محكم ميخواهند، پايههايي كه در شعور و احساس قرار گرفته باشند. به همين خاطر رسول مكرمصلي الله عليه وآله ميفرمايد:
لكل شي دعامة و دعامة هذا الدين الفقه و الفقيه الواحد اشدُّ علي الشيطان من الف عابد.(23)
براي هر چيز، اساس و پايهاي وجود دارد. اساس و پايهي اين دين [اسلام]، فهم عميق است و يك فقيه در برابر شيطان، از هزار مسلمان عبادتگزار [بدون شناخت] محكمتر و مؤثرتر است.
بنابراين، در دوره انتظار، بايد بنيانهاي فكري عميقي پيدا كنيم تا در مقابل افكار و مكاتب مختلف از پا نيافتيم. اما چگونه؟ بعضيها خيال ميكنند كه براي انتخاب صحيح بايد تمام مكاتب را شناخت و آنگاه انتخاب كرد، ولي اين بررسي براي انتخاب كافي نيست؛ زيرا اين درست است كه گفتهاند بايد گفتهها را گوش داد و بهترين را انتخاب كرد(24) ولي ما ميدانيم بهترين كدام است. بهتر را بايد با اصلي سنجيد، اين اصل كدام است. عليعليه السلام ميگويد: كفي بالمرء جهلا ان لايعرف قدره.(25) براي جهالت تو همين بس كه با تمامي اطلاعات و مطالعات عظيم، اصل و معيار را نداشته باشي و اندازهي خودت را نشناسي. آنچه يك منتظر بايد در زمينهي فكري به آن مسلح شده باشد، همين درك از خويش و شناخت قدر خويش است كه معيار انتخاب مكتبها خواهد بود و انسان را در برابر مكتبهاي گوناگون راهنمايي ميكند. و انتخاب بهترين را ممكن ميسازد. چون بهترينها در رابطه با شعاري كه ارايه ميدهند، همراه مقايسهاي كه در ميان اين شعار و قدر وجود من برقرار ميشود، انتخاب ميگردد. با توجه به همين معيار است كه ميتواني كار گروهها و مكتبهاي گوناگون را نقد بزني. لازم نيست همهي مكاتب را مطالعه كرد، بلكه همين قدر از مكاتب را بايد دانست كه اينها انسان را در نهايت به كجا خواهند برد. مثلاً وقتي شما ميخواهيد يك جفت كفش بخريد، تمام كفشهاي يك فروشگاه را آزمايش نميكنيد. اندازه و شمارهي پا، شما را در انتخاب بهترين كمك ميكند. در رابطه با مكتبها و گزينش آنها نيز اين چنين است. وقتي من اندازهي واقعي انساني خودم را كشف كردم و شناختم، حالا در پي اين هستم كه مكاتب مختلف، چه لباسي را براي اين انسان ميسازند. آنوقت ميبينيم كه همهي مكاتب، لباسهايي را براي اين انسان ميسازند، حتي انگشت پاي اين انسان بزرگ را نميتواند بپوشاند، جز مكتب تشيع كه آرمانها و اهدافش با اندازهي وجودي و ارزش واقعي انسان، هماهنگ است. اين راه راهگشاي بن بستهاي حيرتزا است. اين شروع در ما جرياني ايجاد ميكند كه ميتوانيم از مطالعات و تفكرات ديگران هم بهره برداريم و اين جريان فكري است كه ميتواند در برابر فكرهاي گوناگون مقاوم باشد.
ب - آمادگي روحي
منتظر بايد در زمينهي روحي نيز آمادگي بالايي داشته باشد تا در برابر حوادث و مصيبتها از كوره در نرود و بتواند بار سنگين رسالت و آگاهيهاي عظيم را به دوش بگيرد. در واقع، ظرفيت وجودي مرا در كنار گرفتاريها مقاوم ميسازد و همين است كه ميبينيم وقتي منتظر دعا ميكند، معرفت و شناخت را ميخواهد:
اللهم عرفني نفسك.....
خدايا! خودت را به من بشناسان.
و ثبات قدم را ميخواهد: ثبتني علي دينك.كم توقعي و صبر را ميخواهد: صبّر ني علي ذلك.(26) منتظر بايد از آنچنان روحيهاي برخودار شود كه همراه رنجها و سختيها، راحتيها را داشته باشد؛ زيرا كه در زمان غيبت، مردم مورد سختترين امتحانات قرار ميگيرند و زير و رو ميشوند. چنانچه امام باقرعليه السلام در پاسخ يكي از ياران كه پرسيد: فرج شما چه وقت است؟ فرمودند:
هيهات، هيهات لا تكون فرجنا حتي تغربلوا ثم تغربلوا - يقولها ثلاثا - حتي يذهب الكدر و يبقي الصفور.(27)
هيهات فرج ما نرسد تا غربال شويد،باز هم غربال شويد و باز هم غربال شويد تا اينكه كدورتها برود و صافي و صفا بماند.
ايجاد روحيه، امر مهمي است كه در دورهي انتظار بايد حاصل شود، ولي مهمتر از آن، راههاي ايجاد اين روحيه است كه چگونه؟ و با چه روشي؟ اين روحيه در منتظر ايجاد شود. اينك به مواردي اشاره ميكنيم.
1. درك قدر
آدمي كه اندازهي خودش را شناخته، ديگر به خاطر كمترها توفان نميگيرد و از جا نميكند. ظرفيت و وسعت روحي ما در رابطه با آنچه كه بر ما اثر ميگذارد، مشخص ميشود، زيرا عليعليه السلام ميگويد:
قدر الرجل علي قدر همته.(28)
اندازهي آدم به اندازهي همان چيزي است كه براي او اهميت دارد.
پس بايد به اين مرحله برسيم كه ارزش وجودي خودمان از چيزهايي كه براي ما اهميت دارند، بالاتر است. پس همتهايمان بالاتر ميرود تا آنجا كه حركت ميكنيم و در اين حركت با مسايلي رو به رو كه برايش از قبل، آماده شده بوديم.
اين نكتهي رمز گر بداني، داني هرچيز كه در جستن آني، آني
تا در طلب گوهر كاني، كاني تا در هوس لقمهي ناني، ناني
2. رفعت ذكر
رفعت ذكر هم ميتواند عامل وسعت صدر باشد و قرآن چه زيبا به اين موضوع اشاره دارد: الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك و رفعنا لك ذكرك.(29) آنجا كه ذكر و ياد تو را، نه اسم و نام تو را (توجه شود، نفرموده: و رفعنا لك اسمك) بالا برديم، در تو وسعتي آورديم و بارهاي سنگين و كمرشكن را از تو برداشتيم، تا آنجا كه تو همراه هر رنج، دو راحتي ميديدي: فان مع العسر يسراً انّ مع العسر يسراً.(30) تكرار نكره باعث تعدد است و يُسر بدون الف و لام و نكره آمده است. پس همراه هر رنج، اين دو راحتي هست كه تو ورزيده شدهاي و با رفعت يا دو ذكر به وسعت سينه، راه يافتهاي .
3. شهادت و ديدن تمام راه
كسي كه تمامي راه را ديده و مانعها را شناخته است، اين وجود شهيد واقف منتظر است و از ديدن حوادث و گرفتاريها نميلرزد؛ زيرا از پيش آماده شده و به انتظار نشسته است. آنهايي ميلرزند كه با رؤياها و توقعهاي بي حساب، راه افتادهاند و خيال ميكنند تا به راه افتادي، تمام دشمنها برايت نقل و نبات ميآورند.
4. اطاعت و تقوا
كسي كه حدود را ميشناسد و تكليفش را ميداند و ميخواهد به اين تكليف عمل كند، اين وجود ديگر فشاري ندارد، بلكه در جايگاه امن نشسته است: ان المتقين في مقام امين.(31) وجودي كه تكليفش را شناخته و وحي را ميفهمد، ديگر از آنچه پيش ميآيد، وحشت ندارد و حتي با آنچه ميشود، كاري ندارد. آن رسول عزيزصلي الله عليه وآله ميفرمود: ما كنت بدعاً من الرسل؛ من از ميان رسولان بدعتي نيستم و تازهاي نياوردهام. و ما ادري مايفعل بي و لا بكم؛ و حتي نميدانم كه براي من و شما، چه پيش ميآيد: ان اتبع الا ما يوحي اليّ.(32) من فقط بر روي مرز و به دنبال وحي حركت ميكنم؛ زيرا همين اطاعت و تقوا و عمل به وظيفه است كه امن ميآورد و از بن بست بيرون ميكشد: و من يتق اللَّه يجعل له مخرجاً.(33)
5. ارتباط و پيوند با خدا:
رزق انسان در خواندن كتابها و مطالعات، منحصر نيست. دقت و مطالعه در آفاق و طبيعت و در انفس و وجود انسان هم ميتواند آيهها و نشانههايي را به دنبال بياورد و مايههاي فكري و روحي انسان را تقويت كند. از اين گذشته، آنها كه روز را با خلق خدا به سر ميبرند، بايد در شب به ياد خدا باشند و از قرب او رزق بگيرند، تا بتوانند بار برخوردهاي سنگين و درگيريهاي مستمر روزشان را به دوش بگيرند. به همين دليل، رسول بايد پيش از قيامش در شب، قيام كند و قرآن را آرام آرام بخواند و با ترتيل در وجودش بنشاند؛ چون ميخواهد قول ثقيل و رسالت سنگيني را بر دوش بگيرد.(34) اين پيوند شب و ارتباط با خدا، با دعا، قرائت يا قيام، تأمين كنندهي رزق روزانهي مؤمن منتظر است كه سوخت و ساز و درگيري و برخوردهاي شكننده دارد.
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
مهدویت ,
انتظار ,
|